اخبار اخبارمصاحبه با جناب آقای مظفریان

مصاحبه با جناب آقای مظفریان

6,582تعداد نمایش:
1397/10/05تاریخ:
مانع از انقراض حیوانات ایرانی شویم!...
باید در جهتی حرکت کنیم که مانع از انقراض حیوانات ایرانی شویم. اگر در این راه قدم برداریم تاثیرات به صورت کوتاه نخواهد بود چراکه اقدامات فعلی ما شاید 30 سال دیگر اثر گذار شود. 

سلام آقای مظفریان، ابتدا بیوگرافی از خودتون برای معرفی بیشتر ارائه بدید
من محمدرضا مظفریان هستم. خوشبختانه خدا به من این لطف رو داشته که در خانواده ای به دنیا اومدم که یک پیشینه ی صنفی داشتند و به این دلیل توانستم 6 نسل قبل از خودم رو که همگی در این حرفه مشغول بودند رو بشناسم. این پیشینه خانوادگی باعث شد که من هم به این کار تشویق بشم. از بچگی همکار پدرم بودم و نزدیک به 20 سال شاگردی پدرم رو کردم. کار ما کار نشاط بخشی است از این جهت که با طبیعت سروکار داریم و در شادی های مردم  ازجمله جشن ها و عروسی ها و... شریک هستیم. وقتی سنگ ها از دل طبیعت خارج و وارد کار می شود، بسیار لذت بخش است و این مسئله رو بزرگان ما هم اثبات کردند که سنگ ها چه تاثیری در زندگی هرکسی بازی می کند. شناخت سنگ ها ازجمله سنگ های رنگی، الماس، برلیان و درجه بندی آن ها و بعد طراحی جواهر رو به صورت آکادمیک یاد گرفتم . اوایل انقلاب در هتل مشغول کار بودم که در اون زمان خیلی توریست نداشتیم و شاید از نظر درآمدی هم مطلوب نبود ولی آرامش شغلی وجود داشت. با اینکه آرامی و خلوتی فضا باعث شد که ضرر مادی داشته باشم ولی  فرصتی شد تا به علایق دیگر خودم مثل اسکی برسم که در حال حاضر 37 ساله که اسکی می کنم. جامعه شناسی از دیگر علایق من هست که با کتاب آیین دوست یابی دیل کارنگی که پدرم به من هدیه داد، شروع شد. در نوجوانی توفیق شاگردی آقای حلت رو داشتم و شاگردی خیلی از اساتید مثل استاد فرشته ی میرهاشمی رو کردم. یک دوره بهداشت روانی رشد نزد استاد مجد گذراندم و نزدیک به 20 سال هست که عضو انستیتو تحلیل رفتار هستم.
پس این نگاه شما به دوران کودکی شما مربوط می شود!
این خلوتی کار ما باعث شد که من به علاقه¬ ی برند سازی خودم هم برسم. من صاحب یک کار پیشینه ای بودم که به صورت سنتی انجام می شد و قصد داشتم که اون کار رو به روز کنم و چون نزدیک دانشگاه مدیریت صنعتی قرار داشتم، ظهرها رو به اونجا می رفتم. لذا توانستم 14 دوره مدیریتی رو با موفقیت به اتمام برسونم و 12 سالی هم شاگرد آقای یزدانیان بودم که در زمینه مبانی موسیقی و اجرای موسیقی کلاسیک فعالیت داشتم. 
 شما چطور وقت می کردید به این همه کار برسید؟
خیلی سوال خوبی کردید، اتفاقاً افرادی که با من زندگی می¬ کنند، حرف شما رو می زنند. من وقتی اولین کلاس برلیان شناسی و درجه بندی رو در وزارت صنایع و معادن شرکت کردم، یک پیرمرد ۷۰ ساله ای کنار من نشسته بود که اهل شمال کشور بود و من بعدها فهمیدم که هم میز فریدون سمیعی چشم پزشک، تیمسار بازنشسته، متخصص ریز نویسی و درشت نویسی، نوازنده تار و پیانو بودم. کسی که 4 زبان رو به کلی مسلط هست و برام جالب بود که روزها میامد و راجع به فوتبال دیشب انگلیس حرف می زد و برای من غیر قابل باور بود که یک نفر چطور وقت می کند به این همه کار برسد. دکتر سمیعی ازجمله افرادی بود که توانست تاثیر فوق العاده ای در زندگی من بذارد؛ البته فرشته میرهاشمی در برنامه ریزی و تمرکز به من کمک کرد تا بتوانم برای تمامی مشغله هام زمان بندی کنم و به سمت هر کدوم حرکت کنم، اهدافم رو بشناسم و براشون برنامه ریزی داشته باشم. من امروز که به خودم نگاه می کنم واقعاً برام سوال ایجاد می شود که این همه فعالیت رو چطور گذروندم. ماه پیش هم وزارت کشور لطف کردند من رو به عنوان مدیر شایسته ملی انتخاب کردند. البته به نظر خودم من تازه اول راهم و تازه به میانسالی رسیدم که این دستاوردها رو برای نیمه ی دوم زندگیم جمع کردم.
پس برنامه ریزی خیلی کمک کننده بوده!
برنامه ریزی مهم ترین بخش رسیدن به یک هدف است،  دنیا همیشه در مقابل خواسته های ما می ایستد و کسی موفق می شود که بتواند از این بحران رد شود. من هم به اندازه ی کافی از تمام زندگیم هم لذت بردم و هم با زحمت و تلاش به اهدافم رسیدم و سعی کردم از تمام مراحل زندگیم چیزهایی رو یاد بگیرم. من می تونستم آنقدر زحمت نکشم و راحت تو آسایش باشم ولی این هدف من نبود. برای مثال بعد از زلزله ی کرمانشاه به انستیتو تحلیل رفتار رفتم که مواردی رو یاد بگیرم که وقتی به کرمانشاه رفتم، لازمه چه کارهایی انجام بدم و چه حرفایی رو بزنم چراکه دانستن این رفتار بعد از بحران خیلی تاثیر گذار است و اگر نتوانیم کمک کنیم، ممکن است با حرفهایمان گاهی آسیب هم بزنیم. البته من هنوز کرمانشاه نرفتم تا بتوانم در فرصتی اونجا سفر کنم که واقعاً به کمک من نیاز باشد. چون اعتقاد دارم مثل زمانی که کسی عزیزی رو از دست می دهد تا چهل روز همه اطرافش هستند ولی بعد چهل روز تازه می فهمد چه بلایی سرش آمده و اون موقع به کمک بیشتری نیاز دارد. ببخشید که نتوانستم رزومه کوتاهی بدهم. عده ای مخالف این شاخه به شاخه شدن من هستند ولی من چون در هتل بودم و از تمام دنیا آدم می دیدم به نظرم اومد که چقدر خوب است آدم از هر نظر پیشرفت کند و چند بعدی باشد.
از جایگاه فعلی خود راضی هستید؟
اگه بخواهم در این باره بگویم، حقیقتش حالم خوب نیست و من در بحران میانسالی هستم و از خیلی از کارهایی که انجام دادم، راضی نیستم. این مسئله کاملا درونی است و شاید به این دلیل باشد که درد جامعه تا مغز استخوان انسان می رود . پشت ویترینم طلا دارم اما وقتی کسی رو می بینم که با حسرت از کنار ویترینم رد می شود، حال خوبی پیدا نمی کنم. شاید ناراحتی های امروزم بسته به افراد جامعه ام باشد.
شغل شما چند ساله ست؟
شغل خانوادگی ما از ساعت سازی شروع شد و به این کار رسید که حدود 170 سال در خانواده ما قدمت دارد و ما نزدیک به 2 قرن است که در این کار هستیم.
آیا شما کارتون رو به اسم تون ثبت کردید؟
متأسفانه چون قانون کپی رایت در ایران وجود ندارد، نتوانستیم در این جهت حرکت کنیم. چیزی که داریم، عکس ها، نوشته ها و خاطره هاست! این کار از روز اول برند و معروف نبود. پدر بزرگِ پدر بزرگ بنده خودش می ساخت و در شاه عبد العظیم دست فروشی می کرد ولی از دوره پدر پدر بزرگ من نام مظفریان به عنوان برند ایجاد شد و بعد به پدر بزرگ من رسید و در حال حاضر پدر من بزرگ ترین فرد این کار بوده و هست.
مشتری های شما چه کسانی هستند؟ خارجی هستند یا ایرانی؟
مشتری های ما در دولت های مختلف متفاوت بود و متاسفانه امکانات مالی به ما صدمه زد. شما اگه credit card نداشته باشید، هیچ مشتری خارجی ای نمی تواند از شما خرید کند. در نتیجه ما از تحریم ها صدمه ی زیادی خوردیم. در حال حاضر 98 درصد مشتری ها ایرانی هستند ولی به دلیل جایی که داریم خیلی در معرض توجه نیستیم اما داریم خودمون روو آماده می کنیم که در زمانی مناسب بتوانیم کارمون رو پیش ببریم.
طرح هایی از حیواناتی مثل گربه و عنکبوت و... در ویترین شما دیدم. این طرح ها از کجا به فکرتون رسید؟
طرح های موجود دو بخش هستند. بخش اول ریشه در باستان شناسی دارد که از غارها و تاریخ انسان های اولیه و طبیعت گرفته می شود. البته تمامی هنرمند ها از دوره باستان از حیوانات الهام می گیرند ولی در مورد خود من، بچه ای بودم در یک خانواده ی پر جمعیت، صمیمی و چون سنتی و اصیل هستیم، همیشه ایام عید و شب ها پیش هم بودیم. 
من از دوران بچگی عاشق حیوان ها بودم. در دوران بچگی که در حیاط پدر بزرگم جمع می شدیم، سرگرمی من به کرم و سوسک و... ختم می شد. از زمان مشغول به کار شدن من در این حوزه، بخش بزرگی از کار رو این حیطه به خودش اختصاص داد. یکی از مهم ترین کلکسیون های من مربوط به حیوانات است و سعی داریم بخشی از عواید این اقلام رو صرف حیوانات در حال انقراض ایران کنیم.
کلکسیون شما شامل چه تعدادی از این حیوانات است؟
ده ها و شاید صدها طرح ولی قصد داریم به طور مستقل به عنوان کمک به حیات وحش ایران از آن استفاده کنیم. همچنین سعی داریم که عواید آن  مختص حیوانات در حال انقراض باشد.
در حال حاضر حیوان خانگی دارید؟
تا 7-8 سالگی دختر اولم خانه ی ما چیزی از باغ وحش کم نداشت. 2 تا سگ داشتم که مشوق من به طبیعت گردی بودند ولی در یک هفته تصمیم گرفتیم، باهدایت محیط زیست شمیرانات حیوانات رو به غیر از سگ ها که تا آخر عمرشون با من بودند، آزاد کنیم. در حال حاضر حیوان خانگی ندارم و با یک دید واقعی سعی داریم، حیوانات رو در محیط خودشون مال خودمون بدونیم. علم روز دنیا می گوید حیوانات در حیات وحش آزاد هستند یا به صورت عقیم دست انسان ها و یا در پناهگاه ها وجود دارند. من تا ماه های پیش چنین اعتقادی نداشتم. تا اینکه یک متخصص برای من این مسئله رو اثبات کرد.
شما خودتون هم حامی حیوانات هستید؟
 دوست دارم باشم.
چه اقداماتی رو در  این زمینه انجام می دید؟
یک سری کارهایی برای حیوانات انجام دادم. برای مثال آزاد کردن حیوانات خانگی برای من کار سختی بود ولی انجامش دادم. سعی کردم بچه ها رو با بردن به گاوداری ها و مرغداری ها و نشون دادن یک تخم که در حال باز شدن است، بذر اصلی دوست داشتن محیط زیست رو در دل آن ها بکارم. من رفتگر طبیعت هستم. هر جا که حضور پیداکنم رو تمیز می کنم. من عتقاد دارم، نه می توانیم شعار بدیم و نه می شود با پول همه چیز رو حل کرد. نوع زندگی ما اثرگذار در طبیعت است و به دیگران چیزهای زیادی یاد می دهد. باید در جهتی حرکت کنیم که مانع از انقراض حیوانات ایرانی شویم. اگر در این راه قدم برداریم تاثیرات به صورت کوتاه نخواهد بود چراکه اقدامات فعلی ما شاید 30 سال دیگر اثر گذار شود. اگر ما به قلمرو حیوانات نزدیک نشویم و به بچه های آن ها آزاری نرسانیم، کاری به ما ندارند.
شما آیا تا به حال اقلام کلکسیون طرح های حیوانات را برای مزایده گذاشتید؟ 
من ترجیح میدم به صورت پارافین بسوزم به جای گوگرد. سورپرایزها خیلی با من سازگار نیستند.
خب اگر مثلاً 2 ماه یکبار انجام شود، هستند افرادی که همکاری کنند؟
پیگیر کارها برای انجام این کار به صورت بین المللی هستیم چون به دلیل پیشینه ی خانوادگی ما خیلی عتیقه های مختلفی در دست هست که جایی نظیر ندارد. یعنی می توانم اقلامی رو برای مزایده بذارم که واقعاً ارزشمند باشند ولی در حال حاضر وقت لازم برای این کار رو ندارم ولی پیشنهاد شما بسیار دلگرم کننده ست تا من بتوانم بهونه ای باشم برای کمک به طبیعت! در واقع ابتدا کارهای تولید ما که برای کمک به محیط زیست هست باید بتواند همه رو آگاه کند و بعد بتوانیم عاشقان طبیعت رو پیدا کنیم و اون حراج بزرگ رو انجام دهیم تا تمام مجسمه های برنزی و نمونه های مربوط به حیوانات رو به فروش بگذاریم. من قلباً دوست دارم این کار رو انجام بدم. نه برای اینکه خودم رو بزرگ کنم بلکه با عشق تمام دوست دارم این کار انجام شود. هر چند ناخودآگاه اسم من و کار من هم دیده خواهد شد. وظیفه ی ماست که نقاب های خودمون رو برداریم و خود حقیقی رو به نمایش بگذاریم. در حال حاضر این من نیستم که به طبیعت کمک می کنم بلکه طبیعت است که به من کمک می کند.  من خودم رو هنرمند نمی دونم، من خودم رو رهبر و هنر فروش می دونم. 
 خاطره ای از خودتون که خیلی خوشحالتون کرده یا بالعکس تعریف کنید
خیلی خاطرات زیادی دارم. من سال گذشته در ساحل محمودآباد قدم می زدم. از کنار یک برکه ی خشک شده رد شدم و احساس کردم چیزی در آن تکان می خورد. بعد فهمیدم یک تور ماهی گیری روی زمین قرار دارد و یک لاک پشت درون آن گیر کرده و شاید ماه ها در این تور مانده بود. وقتی رهاش کردم و و شروع کرد به برگ خوردن، حس زیبایی داشت. 
در بین طراحی هایی که داشتید، تا به حال برای حیوانات هم برنامه داشتید مثل قلاده و...؟
این ایده توسط آقای خجسته در من کلید خورد. چون به فکرش بودم ولی عقیده ای به آن ندارم چون در جامعه ای که مردم برای آمپول شیمی درمانی فرزندانشان با مشکل مواجه اند، من نمی توانم با چنین کاری کمکی به محیط زیست کنم. شاید اگر خریداری شود و پول آن به محک اهدا شود، انجام دهم ولی تا مشکل من با این مورد در دلم حل نشود، نمی توانم این کار را بکنم. وقتی من بتوانم کمکی به جمع آوری جهاز یک دختر یا درمان  یک مادر کنم، نمی توانم یک قطعه طلا رو برای گردن یک سگ درست کنم. خاطره بد؟
توی طراحی هایی که داشتید، جواهراتتون برای آدما بود، تا حالا برای حیوانات برنامه داشتید مثل قلاده و...؟
م- این ایده رو خود آقای خجسته کلید دوباره شو در من زدن. چون به فکرش بودم ولی عقیده ای بهش ندارم. چون در جامعه ای که مردم برای آمپول شیمی درمانی فرزندشون مشکل دارن من نمی تونم با چنین کاری کمکی به محیط زیست بکنم. شاید اگر خریداری بشه و پولش داده بشه به محک، شاید انجامش بدم ولی تا مشکل من با این مورد در دلم حل نشه نمی تونم این کار رو بکنم. وقتی من بتونم کمکی به جمع آوری جهاز یک دختر یا درمان  یک مادر بکنم نمی تونم یک قطعه طلا رو برای گردن یک سگ درست کنم.
چرا پاراگراف بالا حذف شده؟

بهترین جواب رو دادید. چون الان پت شاپ ها درگیر این نوع مسائل هستند. مخصوصاً پت شاپ هایی که فقط قلاده های گرون قیمت دارند. 
ضمن احترام به تمام عقیده ها، من فکر می کنم اگه یک روزی هم  حیوانی رو برای نگهداری به خانه بیاورم، یک حیوان آسیب دیده از محیط است. دیگر بعد از سگ های خودم خیلی درگیر این نیستم که یک سگ تزیینی داشته باشم و در صورت صرف وقت و انرژی در این راه، حتما سگی که آسیب دیده یا تصادف کرده و یا ... رو پناه می دهم. شاید اینطور سگ آسیب دیده هم کنار من زندگی خوبی خواهد داشت ولی هیچ بی احترامی به مابقی تفکرات ندارم. در طی 16 سالی که از سگم نگه داری کردم، به جرات می توانم بگویم که آن سگ حافظ امنیت من در کوه ها و جنگل ها بود.
تا چه میزان با مجله های پت آشنا هستید و این مجله چه تفاوتی با بقیه دارد؟
خیلی با مجله های پت سروکار ندارم ولی هر چیز که از نظر فرهنگی به مردم اطلاع رسانی کند، مفید است. اول به شما بابت اولین شماره ی مجله تون تبریک می گویم. هیچ انتقادی نمی کنم چون شماره اول نمی تواند بی عیب باشد. ورود شما به عرصه ی اطلاع رسانی و فرهنگی در زمینه حیوانات به شدت قابل تقدیر است.
اهل شبکه های اجتماعی و دنبال کردن حوزه ی حیوانات هستید؟
من تا 9 سال پیش حتی موبایل هم نداشتم و ایمیل خودم رو هم چک نمی کردم. تا زمانی که بچه م به مدرسه رفت و به خاطر اطلاع داشتن از مدرسه و اتفاقات غیر منتظره گوشی گرفتم و وارد شبکه های اجتماعی شدم. الان 6 سال است که حداقل یک روز در میان شبکه های اجتماعی رو چک می کنم و در زمینه هایی که اطلاعات دارم نظر می دهم. البته در این شبکه ها حضور بدون نقاب دارم و خیلی صریح نظر می دهم و وقتی به نظرم انتقاد می شود، چیزهای زیادی یاد می گیرم.
شما صفحه ی مجله ی کابوک رو فالو می کنید؟
چرا که نه. حتماً پست هاتون رو هم برای دوستان ارسال می کنم. 
خسته نباشید. این مصاحبه یکی از جذاب ترین مصاحبه های ما بود و ما فکر نمی کردیم پشت چهره ی لطیف شما این همه تجربه نهفته باشد.